گذر زمان
سلام به نفس زندگیم به لحظه لحظه های نفس هام که به عشق تو بیرون می یاد و دم و و بازدم میگیره به تمام ثانیه هایی که تبش قلبم برای تو می زنه عزیزکم ، جوجوی مامان که حالا دیگه قد کشیده و واسه خودش مردی شده مستقل ، پر غرور و با استعداد . خوشحالم خوشحال از داشتنت ، مسرو م مسرور از با تو بودن ، عاشقم عاشق تو می خوام از گذر زمان بنویسم زمانی که بی توجه به ما بی توجه به شادیهامون بی توجه باینکه چرا دوس داریم کنار تو باشیم و هی هی در حال دویدنه و مارو همش شرمنده تو می کنه که نمی تونیم بیشتر از این وقت بزاریم ، از زمانی که نمی خوام دیگه تند تند بگذره از زمانی که نمی خوام دیگه زود شب بشه یا زود روز ب...
نویسنده :
مامان نیره
9:22